شناخت و تعریف از عنصر ارکانی آتش
تعریف از عنصر آتش، جرمى يكسان كه جايگاه طبيعى آن بر فراز همه اجرام عنصرى مىباشد، مكان طبيعى آن (بخش انتهايى عنصر آتش) سطح مقعر فلك است، كه عالم كون و فساد بدان منتهى مىگردد. اين، سبكى مطلق عنصر آتش مىباشد. طبيعت آتش، گرم و خشك است.
نقش عنصر آتش، بين موجودات ايجاد نضج (پختگى) و لطافت بين آنها و علاوه بر آن، با آميختن و جريان بين موجودات، باعث نفوذ عنصر هوا بين عناصر مىشود ، نقش ديگر آتش، شكستن خلوص سردى دو عنصر سرد (آب و زمين) و كشاندن آن دو از محيط عنصريت (ناسازگارى) به سمت مزاجيت (سازگارى بين عناصر) مىباشد.
مؤلف كتاب عيار دانش گويد: بعضى در يبوست نار شكّى كردهاند و گويند: چون يبوست را تعبير بدان كردهاند كه يبوست كيفيتى باشد كه جسم به سبب آن به دشوارى قبول شكل نمايد، لازم آيد كه آتش را يبوست نبود. براى آن كه چون آتش در غايت حرارت است و هر جا حرارت بيشتر باشد، لطافت زياده بود و هرجا لطافت زياده باشد قبول شكل آسانتر، پس لازم آيد كه آتش را يبوست نباشد.
جواب از اين شكّ چنين گفتهاند كه آتش صرف، مسلّم نيست كه قبول شكل و ترك شكل را به آسانى كند. چه اين آتش كه ما مىيابيم كه قبول شكل و ترك شكل را به آسانى كند، جهتش آن است كه اجزاى مائى و هوائى با آن آميخته است، و بايد دانست كه آتش بسيط را نتوان ديد، چه او را رنگ نبود براى آن كه رنگ تابع مزاج است و اين آتش كه نزديك ماست براى آن مرئى مىشود كه آتش صرف نيست بل آميخته است به اجزاى ساير عناصر و از اين جهت است كه هر جا اين آتش قوىتر است شفافتر است همچنان كه در شعلهها مشاهده مىشود چه آنچه اصل شعله باشد شفافتر بود تا حدّى كه سايه اندازد و اصل شعله هيچ سايه نياندازد .
اما راجع به عنصر آتش كه چگونه داخل در تركيب اجسام مىشود بحثها و مناقشات خيلى زياد در كتب علمى قديم ديده مىشود كه مبنا و اساس همه آنها يك سلسله فرضيات و نظريات فلسفى توأم با بعضى مشاهدات و تجربيات علمى بوده است. دنباله اين مباحثات تا قرن هيجدهم ميلادى در اروپا كشيده شده و حتى بوفون طبيعىدان معروف فرانسوى كه شهرت جهانى دارد همان فرضيات را اساس نوشتههاى خود قرار داده است؛
استفاده از عنصر آتش در انسان
فلوطرفس توجّه فراوانى به عنصر آتش داشت در تعریف عنصر آتش بد نیست به سخنان وی سری بزنیم او معتقد بود كه انسان عبارت است از اجزاء آتشى كه در هيكل او سريان دارد زيرا خاصيت آتش اشراق و حركت است، و خاصيت نفس انسانى نيز ادراك و حركت اختيارى است، و ادراك از جنس اشراق است و بدين وسيله ثابت مىگردد كه نفس عبارت از آتش است و قول پزشكان كه گفته اند:
حرارت غريزى تدبيرگر بدن است» اين مطلب را تأييد مىكند شود، در كيفيت و چگونگى آن شىء نيز زيادتى حاصل مىشود. مثلا هرگاه در عنصر آتش زيادتى حاصل شود و از نظر كميت به مقدار آن افزوده گردد، در اين هنگام اگر قطعه آهنى در آن آتش انبوه قرار گيرد، به سرعت شگفتانگيز و در زمانى غير محسوس تفتيده مىگردد؛ ولى اگر همان قطعه آهن را در آتش ديگر كه از حيث مقدار به مراتب كمتر از آتش اول است بيافكنند، براى تفتيده شدن، به زمانى بيش از زمان اول نيامند است؛ درحالىكه تماس قطعه آهن با آتش در هر دو صورت يكسان است. يعنى تماس آن قطعه آهن با آتش انبوه از حيث حجم بيش از تماس آن قطعه آهن با آتش قليل نيست؛ زيرا تماس قطعه آهن با آتش در حجم معين و اندازه محدودى انجام مىگيرد و در اينگونه تماس، انبوهى و كمى آتش موجب تفاوت در تماس نمىشود. «1»
با توجه به اين مقدمات و بررسى بيشتر در مثال مزبور به روشنى معلوم مىشود كه آتش انبوه از حيثيت كيفيت شديدتر از آتش قليل است؛ و به اين ترتيب مفاد قاعده مورد بحث ثابت مىشود.
برخى در مقام انكار برآمده و گفتهاند: در مورد مثال مزبور، يا هر مثال ديگرى كه مانند آن باشد، آتش انبوه از حيث كيفيت، شديدتر از آتش قليل نيست؛ بلكه فقط از جهت مقدار و كميت بيشتر است؛ و سبب شدت را در آتش انبوه كيفيت آن ندانسته بلكه تدارك اجزاء بعيد آن را سبب شدت پنداشتهاند. به اين ترتيب كه گفتهاند:
هرگاه در اجزاء نزديك آتش انبوه، انفعالى رخ دهد، اجزاء بعيد آتش آن انفعال و تدارك مىكنند و از پيشرفت انفعال جلوگيرى به عمل مىآيد. درحالىكه در آتش قليل اين تدارك انجام نمىشود و انفعال افزايش مىيابد و قهرا از شدت آتش كاسته
مىشود و اين از آن جهت است كه فاعل در طبيعيات را منفعل مىدانند و در اين مقام مثالى ذكر كردهاند:
هرگاه شخصى در آب سرد انبوه فرو رود، از شخصى كه در آب سرد قليل فرو رود، احساس سردى بيشترى مىكند، و اين نه از آن جهت است كه كيفيت در آب انبوه شديدتر است، بلكه از جهت آن است كه هنگام فرورفتن در آب قليل، اجزاء آب كه مجاور بدن است در اثر حرارت بدن انسان، گرما را مىپذيرد و به علت قلّت اجزاء آب، آن گرمى جبران نمىشود. در نتيجه شخص منغمر در آب احساس سردى كمتر مىنمايد. درحالىكه هنگام فرورفتن در آب انبوه، اگرچه اجزاء آب كه مجاور بدن شخص است، در اثر حرارت بدن گرما مىپذيرد، ولى اجزاء انبوه آب آن حرارت را جبران مىكند و در نتيجه شخص منغمر در آب، احساس سردى بيشترى مىنمايد و به اين ترتيب شدت را در آب انبوه يا آتش عظيم از ناحيه كيفيت آن نمىدانند، بلكه شدت را از ناحيه مقدار و كميت آن مىپندارند.
______________________________
(1). شفا، بخش طبيعيات، ص 117.
منابع:
- بلوطوخارس 44
- ابن مطران، اسعد بن الياس، بستان الأطباء و روضة الألباء، 1جلد، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى – تهران، چاپ: اول، 1386 ه.ش.
- الاربعين فى اصول الدين، فخر الدين رازى، حيدرآباد دكن 1353 ه، ص 265.
- جرجانى، اسماعيل بن حسن، اصول و مبانى نظرى طب سنتى، 1جلد، دانشگاه علوم پزشكى ايران – تهران، چاپ: اول، 1383 ه.ش.
- ابن سينا، حسين بن عبد الله – مترجم: مسعودى، على رضا، ترجمه قانون در طب، 1جلد، مرسل – كاشان، چاپ: اول، 1386 ه.ش.
- عيار دانش، ص 149، مؤلف على نقى بهبهانى، متوفى 1305
ناظم، اسماعيل، طب و فلسفه علوم طبيعى، 1جلد، دانشگاه علوم پزشكى ايران – تهران، چاپ: اول، 1387 ه.ش. - قانون در طب (کلیات) ؛ ص298
حکیم رضی